گفتم آه آتشين بس کن، نه من خاک توام

شاعر : خاقاني

نه مسلسل هم‌چو آبم تا هوسناک توامگفتم آه آتشين بس کن، نه من خاک توام
اي گوزن آسا نه من زنده به ترياک تواممهره‌ي افعي است آن لب زهر افعي باک نيست
من به داغ اين حديث از خوي بي‌باک توامگفت هجرت تلخ وانگه خوش‌دلي آن من است
چون شکوفه نشکفم کز سرو چالاک توامبس که سربسته چو غنچه دردسر دارم چو بيد
با خودم بر کاخر از روي هوا خاک توامخاک شهرت مي‌بري کاب و هوا نگزايدت
نه کليد گنج خانه‌ي خاطر پاک توامقفل مهر از سينه چون برداشتي خاقانيا